Saturday, September 20, 2008
Wednesday, May 02, 2007
Hasta siempre...
مدت هاست که حرفی برای زدن ندارم... حس می کنم نه حرفم بدرد کسی خواهد خورد و نه کسی پیدا می شود که کاری از دستش بر بیاد... وجه اشتراکم با اطرافیان روز به روز کمتر می شود... احساس می کنم نه من به اینجا تعلق دارم و نه ایجا به من... آنچه برای من ارزش بوده و هست هرگز با آدم ها و محیط اطرافم نمی خوانده است... من برای خودم می نوشتم! با این اوصاف ترجیح می دهم که ادامه ندهم و در دنیای خودم باشم... باشد که اگر نفسی باشد لااقل در آنجا که تفکرات و اعتقاداتم شنونده و کاربردی داشته باشد درد دلی کنم... این را نوشتم که دیگر وقتتان را با آمدن به اینجا تلف نکنید... بدرود.
Labels: Life
Wednesday, January 31, 2007
Merit of life...
Labels: Life
Thursday, December 14, 2006
In his memory...
Labels: Emotive
Monday, December 11, 2006
Motivation...
خوش باش که هر که راز داند
Labels: Emotive, Philosophy
Friday, November 10, 2006
Indefinite expectation...
طرح تصویری در آن هر چیز
...داستانی حاصلش دردی
زان دیر سفر که رفت از من
غمزه زن و عشوه ساز داده
دارم به بهانه های مانوس
...تصویری از او به بر گشاده
مردی در راه میزند نی
و آواش فسرده برمی آید
تنهای دگر منم که چشمم
...طوفان سرشک می گشاید
هنگام که گریه می دهد ساز
...این دود سرشت ابر بر پشت
هنگام که نیل چشم دریا
...از خشم به روی می زند مشت
لیکن چه گریستن، چه طوفان؟
...خاموش شبی است، هر چه تنهاست
*****
و هنوز قصه بر یاد است...
:وین سخن آویزه ی لب
که می افروزد؟ که می سوزد؟"
"چه کسی این قصه را در دل می اندوزد؟
Labels: Emotive
Tuesday, October 10, 2006
Epitaph for a loved one...
-- Song --
Labels: Beliefs, Emotive, Philosophy